هفته‌های سختی را پشت سر گذاشته‌ایم؛ روزهای نگران قیمت دلار و طلا بودن و رد و بدل کردن آخرین پیش‌بینی‌ها در مورد سرنوشت کشور و نظام و نظم جهانی در تاکسی و مترو و اتوبوس.

 

خیلی‌ها در هفته‌های گذشته رو به سوداگری در بازار دلار و طلا آوردند و برای به حداکثر رساندن سود یا آن طور که عده‌ای دیگر باور دارند، حفظ ارزش دارایی‌هایشان، دست به تبدیل ریال به دلار و سکه و سکه آتی و ... زدند اما همه مردم که پول سرازیر شدن به بازار سکه و ارز را ندارند، در نتیجه در کنار اصرار کانال‌های تلگرامی به قاچاق‌شدن طلای کشور به خارج و خالی‌شدن خزانه از دلار، هر هفته خبر قحطی و گرانی قریب‌الوقوع یک کالا در کانال‌های تلگرامی دست به دست شد و موجی به راه انداخت که می‌توان آن را «بحران سوپرمارکت» نامید.

 

ماجرا از خبر گرانی روغن شروع شد و اینکه «بهتر است مردم هر چه می‌توانند روغن در خانه‌ها انبار کنند»! تعداد غیر عادی مشتری‌های روغن باعث شد فروشگاه‌ها برای اینکه جلوی خالی‌شدن زودتر از موعد انبارهایشان را بگیرند، شروع به سهمیه‌بندی فروش روغن کنند و از فروش بیش از دو سه عدد روغن به هر یک از مشتری‌ها خودداری کنند. در نتیجه مردم باورشان شد که «روغن کم است» یا «قرار است تمام شود» و باز بیشتر به خرید روغن اصرار کردند.

 

مدیر داخلی یکی از فروشگاه‌های رفاه تهران در این‌باره به خبرنگار گیتا می‌گوید: «همین که مشتری‌ها می‌دیدند بعضی‌ها دارند چند تا چند تا حلب و شیشه روغن می‌خرند احساس می‌کردند باید بیشتر بخرند چون ممکن است دیگر گیرشان نیاید. ما صبح‌ها قفسه‌ها را پر می‌کردیم، تا ساعت یازده دوازده دیگر روغن در قفسه نبود. تا بخواهیم دوباره قفسه‌ها را پر کنیم چند نفر می‌آمدند و سراغ روغن را می‌گرفتند و فکر می‌کردند واقعا خبری که خوانده‌اند درست است و روغن تمام شده! لابد می‌رفتند از فروشگاه بعدی روغن بیشتری می‌خریدند و این طوری تمام شهر درگیر یک مساله ساده شد! البته این وسط حرف‌هایی که مردم از جاهای دیگر می‌شنیدند هم تاثیر داشت. مثلا یک نفر آمده بود می‌گفت فامیل ما در کرمانشاه مغازه دارد و مردم ریخته‌اند مغازه‌اش را خالی کرده‌اند. مردم هم چشمشان به دهان همدیگر است. کافی است یک نفر چنین چیزی را تعریف کند، آن وقت همه همان را تکرار می‌کنند و می‌خواهند زودتر سهم خودشان را بردارند بروند.»

 

اما داستان به روغن ختم نشد. تنها چند روز بعد از خالی‌شدن غیر عادی قفسه‌های روغن، نوبت دستمال کاغذی، پوشک و نوار بهداشتی بود که خواهان پیدا کند! این بار گفته می‌شد «دولت برای تامین کالای اساسی ارز کم دارد و پولی برای واردات موارد اولیه محصولات سلولزی و مواد اولیه پوشک باقی نمی‌ماند». خیلی از کسانی که بچه کوچک یا بزرگسال مصرف‌کننده پوشک داشتند، علاوه بر خرید پوشک اضافی «با قیمت قبلی» از دوست و آشنا هم می‌خواستند که «همین طور که رد می‌شوید از داروخانه و مغازه‌های سر راه یکی دو بسته پوشک به قیمت قبلی بخرید».

 

بر همین اساس، خیلی ها شروع کردند به مسخره کردن صنایع موشکی ایران؛ با این ادعا که «کشوری که نمی‌تواند پوشک مورد نیاز مردمش را تامین کند، موشک می‌خواهد برای چه؟» محصولات سلولزی هر چند کمی گران‌تر از قبل اما به سرعت به فروشگاه‌های زنجیره‌ای برگشت. یک فروشنده در یکی از فروشگاه‌های شهروند تهران می‌گوید: «از ما خواستند که به جای چیدن پوشک و نوار بهداشتی و دستمال کاغذی در قفسه‌ها، آنها را درست وسط فروشگاه بچینیم تا همه ببیند که پوشک و نوار بهداشتی تمام نشده. البته فایده‌ای نداشت، باز هم مردم خیلی بیشتر از قبل می‌خریدند و از افزایش قیمت هم ناراضی بودند اما به هر حال پوشک تمام نشده!»

 

هفته‌های‌ گذشته بعد از خوابیدن تب پوشک، نوبت به رب گوجه فرنگی رسید‍! مطلبی درباره فروش گوجه فرنگی به «روس‌ها» به چند برابر قیمت فروش آن به بازارهای داخلی، باعث شد مردم بعد از انبار کردن پوشک و روغن و نواربهداشتی، این بار بسته‌های رب گوجه هشت هزار تومانی را از ترس گرانی‌های آینده انبار کنند. باز بعضی فروشگاه‌ها شروع کردند به سهمیه‌بندی و باز بعضی خانواده‌ها برای خرید بیشتر رب گوجه، دسته‌جمعی به فروشگاه رفتند تا هر کدام بتوانند با دو قوطی رب از فروشگاه خارج شوند! در یکی از هایپرمارکت‌های تهران، مسئول بخش مواد غذایی در مورد هیجان مردم برای خرید رب می‌گوید: «هر سال در آغاز پاییز محصولاتی مثل رب گوجه فرنگی کمی‌ گران می‌شود ولی امسال مردم واقعا خیال می‌کردند قرار است رب تمام شود، بعضی‌ها فحش می‌دادند که چرا دولت دارد همه رب را به روسیه صادر می‌کند! بعضی‌ها هم می‌گفتند قرار است رب خیلی گران شود و بهتر است هر چه می‌توانیم تا گران نشده خرید کنیم. همه شرکت‌هایی که ما از آنها محصول می‌گیریم هم نمی‌توانند با این افزایش تقاضا هماهنگ شوند، در نتیجه بعضی از نام‌های تجاری کمتر شدند. مثلا ما قبلا در همین فروشگاه شش هفت نام تجاری مختلف و انواع و اقسام قوطی‌های رب داشتیم اما حالا که مردم هجوم آورده‌اند که رب بخرند، فقط بعضی شرکت‌ها می‌توانند به سرعت انبار ما را پر کنند، برای همین شما الان نام‌های تجاری کمتری در قفسه‌ها می‌بینید. البته مردم هم بیراه نمی‌گویند. همین حالا قفسه‌های رب و روغن و چیزهای دیگر پر است اما یک افزایش قیمت نسبی هم اتفاق افتاده که شاید بیست سی درصد یا در بعضی نام‌های تجاری چهل پنجاه درصد بوده اما خوب همه آن رب‌هایی که خریده شده هم بالاخره یا تمام می‌شود یا خراب می‌شود و مردم باز مجبور هستند با قیمت‌های تازه خرید کنند.»

 

در هفته‌های گذشته عکس‌العمل مردم به تفسیرهایی که تلاش می‌کردند آنها را بیشتر در اضطراب خرید بیندازند متفاوت بود. نیلوفر دختر جوانی که با یک کیسه پر از انواع و اقسام نوار بهداشتی به فروشگاه آمده تا آنها را پس بدهد، می‌گوید: «از سر کار رسیدم و دیدم در اتاقم پر از نوار بهداشتی است؛ آن هم نه مارکی که معمولا استفاده می‌کنم بلکه انواع و اقسام نوار بهداشتی در مارک‌ها و اندازه‌های مختلف. پدرم فکر کرده با خریدن اینها خیالش راحت می‌شود اما واقعا من به این همه نوار بهداشتی احتیاج ندارم و اگر فروشگاه آنها را پس نگیرد مجبورم همه را بین همکاران خانم تقسیم کنم!»

 

 

خرید کردن برای اینکه بعدا مجبور به خریدن همان چیزها با قیمت بیشتر نباشیم، رویه‌ای است که مردمی که درآمد متوسطی دارند به آن متوسل می‌شوند. خانم میانسالی که به همراه دخترش به یکی از فروشگاه‌های مرکز شهر آمده تا خرید ماهانه‌اش را انجام دهد، می‌گوید: «من یک حقوق بازنشستگی دارم که ماه آینده قرار نیست بیشتر شود، پس اگر روغن و رب و قند و شکر و چای دو ماه بعدم را هم این ماه بخرم، این ماه کمی دست و بالم تنگ می‌شود اما ماه‌های بعد کمتر به مشکل می‌خورم.»

 

خانم میانسال دیگری که از یکی از فروشگاه‌های زنجیره ای جانبو حوالی خیابان جمهوری خرید می‌کند، می‌گوید: «من هنوز خریدهایم را به‌روز انجام می‌دهم. اگر گران بشود هم برای همه گران می‌شود. اگر پول داشتم شاید بیشتر خرید می‌کردم اما الان به اندازه خرید روزمره‌ام پول دارم و همین مقدار هم خرید می‌کنم. آنها که زیاد خرید می‌کنند لابد نگران هستند که پول‌هایشان زودتر از رب و روغنشان کپک بزند!»

 

خیلی از کسانی که خرید می‌کنند، نه به خاطر نیاز واقعی بلکه به خاطر اضطرابی که در لحظه از خواندن خبرها برایشان به وجود می‌آید به خرید می‌روند. یک دختر جوان در یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای حوالی میدان ونک می‌گوید: «امروز اینقدر خبر گرانی خواندم که استرس گرفتم. بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد آمدم فروشگاه رب و روغن و شوینده خریدم. حالا برای بردن اینها تا خانه‌ام که حوالی میدان آزادی است کلی درد سر دارم اما احساس می‌کنم حالم از یکی دو ساعت پیش بهتر شده.»

 

روایت‌ها در مورد دلیل خرید کردن و خرید نکردن مردم در روزهایی که کارشناسان تلویزیونی خارج‌نشین مردم را به «انبار کردن کالا» تشویق می‌کنند و این طرف و آن طرف شایعه غارت کالای ایرانی توسط روس‌ها و عرب‌ها و مردم افغانستان و پاکستان را می‌دهند، آنقدر زیاد است که در حوصله یک گزارش نمی‌گنجد. موج ترافیک در فروشگاه‌ها حداقل هم این هفته و احتمالا تحت تاثیر سقوط قیمت ارز و طلا در بازار واقعی، آرام گرفته است اما معلوم نیست هفته آینده چه اتفاقی در پیش باشد. نگرانی خیلی‌ها هنوز کم نشده اما خیلی‌ها هم که جنگ و بحران‌های آن را تجربه کرده‌اند یادآوری می‌کنند که «حتی در روزهای جنگ» هم در این کشور قحطی نیامده است، چه برسد به حالا.


منبع : خبرگزاری گیتا

انتهای پیام/