تحلیل راهبرد توسعه اقتصادی قدرتهای نوظهور اقتصادی(بریکس) بر اساس نظریه روستو
به گزارش گیتا از کنفرانس علوم سیاسی در مصاحبه با دکتر میلاد منصوری، در سالهای اخیر، جامعۀ بین المللی شاهد اعمال نفوذ و قدرتیابی قدرتهای نوظهور اقتصادی (بریکس) در امور جهان است. تشکیل بلوك بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) که پیشرو نظم جدیدی در جهان است، موجب شد این بلوك خود را به عنوان بازیگر کلیدی در نظم بین الملل مطرح کند. روستو کوشیده است تا ترتیب زنجیرهای مراحل تاریخ اقتصادی به دست دهد. در نظریه توسعه اقتصادی روستو هر کشوری که این مراحل را با موفقیت گذرانده باشد به توسعه دست یافته است و برعکس کشورهای عقب مانده نیز ناچار هستند تا با گذر از این مراحل خود را به مرحله توسعه برسانند.
قدرتهاي نوظهور هنوز در آغاز فرایند قدرتیابی قرار داشته و به رغم موانع و چالشهاي ملی، منطقهاي و بینالمللی موجود، اینک فرایند هویتسازي بینالمللی را طی مینمایند که فرجام آن، نقشآفرینی در اقتصاد و سیاست جهانی از مجراي بازتوزیع نقش، نفوذ و قدرت در حوزههاي مختلف نظام بینالملل خواهد بود. از اینرو، یکی از آثار قدرتیابی بازیگران جدید، طرح موضوع جابجایی و یا چرخش قدرت و نسبت میان قدرتهاي سنتی و قدرتهاي نوظهور در این رهگذر است.
روشن نبودن نوع و ماهیت بازیگري دو گروهبندي قدرتهاي سنتی و نوظهور در دوره انتقالی نظام بینالملل، سبب شده است تا موازنه قدرت بین دو طیف قدرت در جهان، تا آینده قابل پیشبینی نامتوازن باشد؛ اما هردو گروهبندي با رقابت فشرده با یکدیگر، به مدیریت روابط خارجی خود در شرایط ابهام پرداختهاند . بهنظر میرسد قدرتهاي نوظهور، با تداوم رشد اقتصادي، حوزه نفوذ و قدرت چانهزنی و تصمیمسازي و بازیگري خود در نظام بینالملل را افزایش داده و به تدریج به مرکزي اثرگذار در سیاست و اقتصاد بینالملل تبدیل میشوند.
از این رو، اگرچه قدرتیابی قدرتهاي نوظهور به گسست بنیادي در نظام بینالملل موجود منجر نشده است، اما تردیدي نیست که منافع و جهان بینیهاي متفاوت بازیگران غیرغربی در مقام مولفه جدید محیط بینالمللی، میتواند تغییراتی را در آرایش و سرشت سیاست جهانی پدید آورد. تحرکات بینالمللی قدر تهاي مزبور، گویاي این واقعیت است که اعضاي این گروهبندي متناسب با شرایط نظام بینالملل و موقعیت خود در آن، از طیفی از گزینهها یعنی از همگرایی تا واگرایی پیروي مینمایند؛ اما هویت بینالمللی و سمت و سوي آینده آنها در چگونگی شکل دهی به نظم بینالمللی نقشآفرین خواهد بود. در مجموع در این مقاله به طور خاص به راهبرد توسعه قدرتهای نوظهور اقتصادی(بریکس) بر مبنای توسعه انسانی نسبی مبتنی بر بهرهبرداری از منابع داخلی، استفاده از فرصتهای اقتصادی - سیاسی خارجی، همسویی شاخصهای اقتصادی و انسانی، تحقق افزایش مبادلات تجاری، کاهش وابستگی و نفوذ اقتصادی – سیاسی در امور جهانی قابل تبیین و ارزیابی میباشد.
رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدي ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺪاوم ﺣﺠﻢ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻃﻲ ﻳﻚﻣﺪت زﻣﺎن ﻃـﻮﻻﻧﻲ اﺳـﺖ. در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ وﺳﻴﻊﺗﺮ از رﺷﺪ و ﺷﺎﻣﻞ اﻓﺰاﻳﺶ درآﻣﺪ ﺳﺮاﻧﻪ واﻗﻌﻲ، ﻛﺎﻫﺶ ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮي در درآﻣﺪﻫﺎ و ﻓﻘﺮ، ﺑﻬﺒﻮد ﺷﺎﺧﺺﻫﺎي ﺳﻼﻣﺖ و ﺑﻬﺪاﺷﺖ، اﻓﺰاﻳﺶ اﻣﻴﺪ ﺑـﻪ زﻧﺪﮔﻲﻫﺎ و... ﺗﻐﻴﻴﺮهاي ﻧﻬﺎدﻳﻦ و ﺗﺤﻮل در ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژي اﺳﺖ ﻛـﻪ رﺷـﺪ را ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻗـﺮار ﻣﻲدﻫﺪ.
٢. ﺑﺮیکس ﻣﺨﻔﻒ ﻧﺎم ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﺑﺮزﻳﻞ، روﺳﻴﻪ، ﻫﻨﺪوستان، ﭼﻴﻦ و آفریقای جنوبی اﺳﺖ ﻛـﻪ ﮔـﺎه ﺑـﻪ آﻧﻬـﺎ پنج ﻛﺸﻮر ﺑﺰرگ ﻧﻴﺰ اﻃﻼق ﻣﻲﺷﻮد. ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺮآوردﻫﺎ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ اﻳﻦ پنج ﻛﺸﻮر ﻛـﻪ درﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ از ﻧﻈﺮ ﺳﻄﺢ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي در رده ﺑﺮاﺑﺮي ﻗﺮار دارﻧﺪ و با توجه به برنامه ایجاد صندوق پولی بریکسو و واحد پولی بریکسو ﺗﺎ ﺳﺎل ٢٠٥٠ از ﻧﻈـﺮ ﻣﻴﺰان ﺛﺮوت ﺑﺮ ﺑﺴﻴﺎري از ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﺛﺮوتمند و ﺗﻮﺳﻌﻪﻳﺎﻓﺘﻪ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﺑﺮﺗﺮي ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ.
کشورهای استقلال یافته در اروپای شرقی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با مشکلات زیادی چه در بعد خارجی و چه در بعد داخلی مواجه هستند. این مقاله نیز با بهره گرفتن از چهارچوب نظری پیوستگی به شناسایی عوامل مؤثر در تحولات اخیر (2014) اوکراین پرداخت و متغیرهای دخیل در این رابطه را به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم کرد در بعد خارجی بحران انرژی، تنشهای موجود میان این کشورها و سپس رقابت آمریکا و روسیه در این منطقه از یک سو و در بعد داخلی؛ بحران هویتی، بحران انتقال قدرت، اختلافات داخلی، ساختارهای سیاسی – اقتصادی ناقص و ناکارآمد از سوی دیگر، موجب بروز بحرانهای متعدد در این کشور شده است. از بعد داخلی در این کشور به نظر میرسد مهمترین عامل ایجاد بحران، بحران هویتی و دو دستگی بین مردم شرق و غرب این کشور باشد. در بعد اقتصادی نیز آنچه مهم مینماید، صنعت عقبمانده این کشور همراه با بیکفایتی و رانتخواری دولتی موجبات آسیبپذیری دولت را در این کشور فراهم کرده است. عمل نشدن به وعدههای اقتصادی و سیاسی از جمله مبارزه با فساد و افزایش سطح نارضایتی عمومی و حتی وخیمتر شدن فضای سیاسی اقتصادی، و مسأله پیوستن به اتحادیه اروپا جهت بهبود اوضاع، باعث بروز مشکلاتی گردیده است. در کنار این عوامل مساله گاز روسیه و امکان عدم ارسال آن به این کشور و در نهایت اروپا ،خود میتواند عامل بالقوهای بر پررنگ بودن متغیر اقتصادی باشد. از بعد فرهنگی نیز ، شکاف روسگرایی غربگرایی در این کشور بین شهرهای شرقی و غربی ، ساختار سیاسی – اقصادی اوکراین را به شدت پذیرای اختلاف کرده است. در بعد خارجی نیز این کشور محل مانور قدرت دو قدرت بزرگ روسیه و آمریکا در شرق و غرب مرزهای خود است. اتحادیه اروپا نیز به عنوان عاملی تاثیرگذار در نظر گرفته شده است. همانگونه که ذکر آن رفت متغیرهای خارجی عاملی جهت تشدید اختلافات داخلی در این کشوره است و این دو قدرت برای نیل به اهداف خود به این گونه شکاف ها دامن میزنند.
آنچه در کشور اوکراین در دهه اول قرن 21 میلادی اتفاق افتاد و به انقلاب رنگی مشهور گردید، هر چند دارای زمینه ها و عوامل داخلی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و تاریخی بود، اما اساسا به دلیل تلاش قدرت های برون منطقهای به ویژه آمریکا برای پر کردن خلاء قدرت ایجاد شده در اروپای شرقی و اجرای راهبردهای جهانی و منطقه ای آنان رخ داد. در این حرکتها بر خلاف انقلابهای اصیل و واقعی که در آنها نقش اصلی را عوامل داخلی ایفا میکنند، کمکهای گسترده اقتصادی و تبلیغاتی غرب به ویژه آمریکا در بسیج و به صحنه آوردن معترضان نقش اساسی داشت و رهبران معترضان از سوی دولت و رسانههای غربی به عنوان نجات دهندگان این جوامع شدیدا تبلیغ شدند.
در عین حال، این جوامع پس از به قدرت رسیدن سران گروه های معترض، راه ثبات و توسعه را نپیمودند و مشکلاتشان ادامه یافت.
به طور کلی، در تحلیل مسائل مناطق اروپای شرقی جدا شده از اتحاد شوروی سابق، باید عوامل مختلفی را مورد توجه قرار داد که عبارتاند از :
1- مشکلات اقتصادی ناشی از چگونگی آزادسازی اقتصاد، وابستگی به فدراسیون روسیه و غیره. 2- شکاف فرهنگی و مشکل اقلیت ها. 3- حضور قدرت های بزرگ مانند روسیه، چین و غیره.
4- تلاش قدرت برون منطقه ای مانند آمریکا و همچنین اتحادیه اروپایی.
5- مشکلات سیاسی داخلی ناشی از تلاش دولت مردان و طبقۀ حاکم که بسیاری از آنها همان کمونیست های سابق هستند که رنگ عوض کرده اند، برای باقی ماندن در قدرت و از جمله با تغییر قوانین و غیره.
در حقیقت مجموعۀ این عوامل است که بردار تحولات سیاسی در این مناطق را به حرکت در میآورد و در این کشورها هنوز یک ارادۀ ملی مستقل مصمم، قاطع و توانا شکل نگرفته است.
اصل مقاله دکتر میلاد منصوری در این کنفرانس در پایگاه موجود می باشد.
منبع: خبرگزاری گیتا
انتهای خبر/