وضعیت اوکراین و خواستگاه دموکراسی
به گزارش خبرگزاری گیتا، مقدمه ای از نظر دکتر میلاد منصوری، اصل مقاله موجود است.
کشور اوکراین که به میدان اروپا مشهور است پس از گذر از تنش های مختلف تاریخی، مردم آن در سال 2014 در برابر اوضاع سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور خود کاملا ناراضی بودند که انقلاب کردند، ولی چرا مردم اوکراین نتوانستند به خواسته های نهایی خود برسند ؟ با آنکه عمده مردم اوکراین خواستار دموکراسی و سیاستهای لیبرالی هستند و تمایلات خود را کاملا برای پیوستن به اتحادیه اروپا نشان داده اند ولی سناریوهایی از کنشگران سیاسی در اوکراین پدید می آید من جمله روسیه و از جانب اروپا که این سبب محقق نشدن واقعی خواسته مردم اوکراین است؛ این تقابل سناریوی کنشگران اروپایی و روسیه در اوکراین به دلیل مهم بودن اوکراین از حول رهیافت ژئوپلیتیک و ژواستراتژیک در منطقه ای که از راه زمینی و دریایی منطقه دروازه ورود آسیایی و اروپایی هست، و همینطور اوکراین میتواند بهترین بازار اقتصادی برای روسیه یا اتحادیه اروپایی باشد، که سبب شده انقلاب مردم اوکراین برای دموکراسی وضعیت نامشخصی پیدا کند.
اوکراین از کشورهای اروپای شرقی است. این کشور از شرق با روسیه هممرز است و در جنوب آن دریای سیاه و دریای آزوف قرار دارد و پایخت آن شهر کیاف است. اوکراین بعد از روسیه دارای بزرگترین ارتش در اروپا است. زبان اوکراینی زبان رسمی این کشور است و زبان روسی نیز کاربرد گستردهای دارد. اوکراین مستعمرات یونان باستان، روم باستان و امپراطوری روم شرقی، مانند تایراس، اولبیا و هرموناسا در اوایل قرن ششم قبل از میلاد در کنار دریای سیاه تأسیس شدند و در اواسط قرن ۶ بعد از میلاد رونق خوبی پیدا کردند. با شروع جنگ جهانی دوم این کشور از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ در اشغال آلمان بود. 23 اوت ۱۹۹۱ اوکراین استقلال خود را اعلام کرد. ایران ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ به عنوان اولین کشور استقلال اوکراین را به رسمیت شناخت.
پس از فروپاشی شوروی، اقتصاد آن کشور به سمت مالکیت خصوصی و بازار آزاد حرکت کرد. این روند انتقالی برای خانوارهای اوکراینی که اغلب فقیر بودند و هیچگاه فعالیت اقتصادی خصوصی را تجربه نکرده بودند بسیار سخت بود. برعکس جمعیت کشور که در آن زمان در اوج بود، اقتصاد اوکراین دوران فلاکت را سپری میکرد. پس از فروپاشی شوروی، رشد اقتصادی اوکراین تا یک دهه به صورت پیاپی منفی بود. فقر روز بروز گستردهتر میشد، تورم سرسام آور اعتماد به پول ملی را از بین برده بود و حتی گاهی معاملات به شکل پایاپای انجام میشد. برای مثال در سال ۱۹۹۳ قیمتها بیش از ۱۰۰ برابر شدند. یک همبرگر که در آغاز سال ۱ کوپن (واحد پول پیشین اوکراین) قیمت داشت در پایان همان سال ۱۰۱ کوپن شده بود. سال بعد یعنی سال ۱۹۹۴ رشد اقتصادی این کشور منفی ۲۲٪ سقوط کرد.
سال ۱۹۹۴ برای اوکراین سال شروع تغییرات بود. در این سال و در اوج ناکامی و فلاکت اقتصادی مردم آن کشور به پای صندوق رای رفتند و لئونید کوچما را به عنوان دومین رئیس جمهور کشور مستقل اوکراین برگزیدند. او به زبان اوکراینی صحبت نمیکرد و با اکثریت قاطع آرای مردم نیمه شرقی اوکراین که عموماً روس تبار هستند انتخاب شد ولی مجموعه اقدامات او باعث شد که پنج سال بعد در نیمه غربی اوکراین هم اکثریت بالایی بدست آورد و دو دوره به ریاست جمهوری انتخاب شود. او اقدامات بسیار مؤثری در صحنه سیاست و اقتصاد اوکراین شروع کرد همانند : انتشار اوراق قرضه داخلی و وام گرفتن از دولتهای خارجی و در نهایت پس از اصلاحات زیاد، حذف ۵ صفر از پول ملی، معرفی گریونا به عنوان واحد پول جدید، این اقدامات کمکم نتیجه داند و ترمز تورم کشیده شد.
در سال ۲۰۰۴، نخست وزیر ویکتور یانوکوویچ برنده انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد. این نتایج اعتراض مردم را به همراه داشت، مسموم شدن ویکتور یوشچنکو رقیب اصلی یانوکوویچ در جریان مبارزات انتخاباتی هم، بر آتش شک و کینه طرفدارانش دمید و موجی از اعتراض و نا فرمانی مدنی کشور را فرا گرفت. در نهایت پس از حدود سه ماه اعتراض، دادگاه عالی اوکراین انتخابات را باطل کرد و انتخابات مجدد زیر نظر موشکافانه ناظران داخلی و بینالمللی برگزار شد. این بار یوشچنکو با اکثریت شکننده ۵۲٪ رئیس جمهور اوکراین شد. این اعتراضات که با استفاده از نمادهای نارنجی رنگ همراه بود به انقلاب نارنجی اوکراین معروف شد. یانوکوویچ نیز کاخ ریاست جمهوری را زیر نگاه سنگین دوربینهای رسانهها ترک کرد و رفت تا اپوزیسیون را شکل دهد. او پنج سال بعد دوباره در انتخابات شرکت کرد و این بار پیروز شد. اما انقلاب نارنجی شوک سنگینی بر اقتصاد کشور وارد کرد. اقتصادی که سال قبل از انقلاب نارنجی ۱۲٫۵٪ رشد کرده بود در سال بعد تنها ۲٫۵٪ رشد داشت.
در ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ در پی اعتراضات خیابانی علیه دولت و وخیم شدن اوضاع داخلی اوکراین با رای پارلمان اوکراین ویکتور یانکویچ از سمت رئیس جمهوری برکنار شد و یولیا تیموشنکو نخست وزیر سابق که در روز ۱۹ مهر ۱۳۹۰ برابر با ۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ محکوم به زندان شده بود پس از تسخیر کاخ ریاست جمهوری توسط مخالفان و رای پارلمان این کشور مبنی بر بازگشت به قانون اساسی سال ۲۰۰۴؛ که این طرح با ۳۲۵ رای موافق به تصویب رسید و راه برای آزادی تیموشنکو هموار شد. همچنین پارلمان اوکراین به آزادی تیموشنکو از زندان نیز رای مثبت داد و در ساعاتی بعد در ۲۲ فوریه یولیا تیموشنکو از زندان آزاد شد. پس از برکناری یاناکویچ وی به روسیه گریخت والکساندر تورچینف به عنوان رئیس جمهور موقت برگزیده شد.
یانوکوویچ در یک نطق تلویزیونی با اشاره به پیش نویس توافقنامه پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا از مردمش دعوت کرد که متن پیش نویس را بخوانند. او گرچه مخالف قطعی پیوستن اوکراین به اتحادیه نیست اما میگوید این پیش نویس الحاق، اوکراین را فقط یک بازار مصرف برای محصولات اروپایی در ازای نیروی کار ارزان و غیر متخصص میخواهد و نه یک شریک تجاری واقعی برای اروپا. اما از طرف مقابل نیمه غربی اوکراین چشم به توان اقتصادی اروپا بسته است. آنها به همسایگان فقیر خود مینگرند که درست مانند اوکراین بخشی از اتحاد جمهوریهای شوروی بودند اما حالا اتباع آنها آزادانه در هر جای اتحادیه اروپا سفر، اقامت و کار میکنند.
در این میان روسیه که فعل و انفعالات سیاسی در اوکراین را تلاشی دیگر برای تشدید محاصره خود و حضور سیاسی و نظامی غرب در پشت مرزهای خود تلقی میکند با حمایت از مخالفتها در شرق اوکراین و تشدید ستیز میان اهالی منطقه و دولت کیف درصدد حفظ منافع ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خود تا حد ممکن است. این رویکرد روسیه در همان روزهای اول پس از برکناری یانکوویچ و با تصرف بحثانگیز شبه جزیره کریمه نمودی بارز یافت.
گرچه نیروهای حاکم در کیف قولهایی مبنی بر تغییر قانون اساسی و اعطای اختیارات بیشتر به مناطق، به ویژه شرق کشور را دادهاند، ولی این قول نه برای جداییطلبان و نه برای روسیه حامی آنها کافی نبوده است. با بدست آمدن برخی موفقیتهای نظامی دولت در شرق، عرصه بر شبهنظامیان شرق اوکراین روز به روز تنگتر میشود، اما تا کنون هیچیک از دو طرف، ارادهای برای برای پایان درگیریها نشان ندادهاند.
افزایش تلاشهای دیپلماتیک اخیر در اروپا برای حل بحران و افزایش تماسها و دیدارها میان مقامهای روسیه و اوکراین نشانگر آن است که هر دو طرف پیروزی واقعی و کاملی برای خود در این بحران متصور نیستند و بیش از همه یافتن راهحل سیاسی که مبتنی بر خواستهای متعادلشده طرفین باشد مد نظر است. گزینه کرملین برای تحقق این امر ایجاد یک حکومت فدرال در این کشور است. زیرا در یک اوکراین فدرال دولت مرکزی نسبتاً ضعیف در جهتگیریهای خارجیاش به نظر موافق مناطق فدرال (از جمله مردم نواحی شرق کشور) وابسته است و روسیه را راضی کند که پیوند تنگاتنگ میان کیف و غرب (به خصوص از دید نظامی) عملی نشود.
این راهحل شاید اوکراین را در پیوندهای مستقیم سیاسی و اقتصادی با غرب قرار دهد، اما در عین حال باید به پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اقتصادی شرق اوکراین با روسیه هم توجه کند و به لحاظ نظامی، مانند آنچه برای فنلاند پس از جنگ جهانی دوم ترسیم شد، موقعیتی خنثی و حائل را برای اوکراین رقم بزند.
طبق قانونی اساسی اوکراین، تمام شهروندان اوکراینی از تحصیل رایگان برخوردار هستند، و طبق سرشماری سال ۲۰۰۱ اوکراین، ۷۷٫۸٪ از جمعیت اوکراین را نژاد اوکراینی و مابقی را نژادهای روسی، بلاروسی، مولداوی، بلغارها، مجارستانی، رومانیایی، لهستانی، یهودیان، ارامنه، یونانیها تشکیل میدهند. از زمان فروپاشی اتحاد شوروی، هیچیک از دولتهای حاکم بر اوکراین قوانین لازم برای حمایت و دفاع از زبان، مذهب و سایر حقوق اقلیتهای ساکن این کشور را تصویب نکردهاند. از آغاز درگیریها در شرق اوکراین، احساسات ضد یهودی در شرق این کشور بالا گرفته است. گفته میشود این نگرش با پخش اعلامیههایی از طرف جمهوری مردمی دونتسک (وابسته به دولت روسیه) دامن زده میشود.
از نظر بعضی محققین کل مردم اوکراین هنوز اروپایی نشده اند. علاوه بر این، کی یف حتی به استانداردهای اروپا نیز نزدیک نشده است. اوکراین اصلا عجله ای برای بکار گیری قوانین اروپا به خرج نمی دهد.
منبع: خبرگزاری گیتا
انتهای پیام/